اجتماعی

نشاط اجتماعی به‌شدت طبقاتی است؛ از نگاه مخالفان، کنسرت همایون شجریان رویداد موسیقیایی نبود یک نماد سیاسی بود/ هیچ جامعه‌ای با آینده مبهم شاد نیست

مظاهر گودرزی: حال و روز شادی و نشاطِ جمعی در سرزمین ما به زبان شفیعی کدکنی وصفی چنین دارد: «طفلی به نامِ شادی دیری‌ست گم شده‌ست، با چشم‌های روشنِ برّاق، با گیسویی بلند، به بالای آرزو، هر کس ازو نشانی دارد، ما را کُنَد خبر، این هم نشانِ ما: یک‌سو، خلیج‌فارس سویِ دگر، خزر»؛ اما این گم گشتگی حاصل چیست؟

بسیاری از جامعه‌شناسان معتقدند نشاط اجتماعی ارتباط مستقیم با وضعیت سرمایه اجتماعی دارد، گزارش‌های اخیر هم نشان می‌دهد سرمایه اجتماعی در کشور روند نزولی دارد، مدتی قبل سیدمحمد بطحایی، رئیس سازمان امور اجتماعی کشور گزارشی از سرمایه اجتماعی ارائه داد، او در یک مصاحبه گفت: «سرمایه‌های اجتماعی ما [در ایران] بالا نیست و آمار ۲۶.۵ درصد بسیار رقم نگران‌کننده‌ای است.» بطحایی همچنین میزان رضایت شهروندان از اوضاع کشور با شرایط فعلی را ۲۵.۵ درصد عنوان کرد و یادآور شد که: «با نشاط اجتماعی فاصله داریم.» اما مشکل دقیقا از همین‌جا شروع می‌شود، یعنی وقتی همه‌ی آمار و ارقام‌ها نشان می‌دهند نشاط اجتماعی وضعیت نزولی دارد حکومت می‌خواهد پا به میدان بگذارد و این نشاطِ جا مانده را جبران کند.

این جملات بخشی از صحبت‌های رئیس سازمان امور اجتماعی کشور درباره روند بازتولید نشاط در جامعه است: «پس از جلسات متعدد بخشنامه‌ای تحت عنوان نشاط اجتماعی نوشته و ابلاغ شد؛ به طوری که در هر شهرستانی به مقتضای فرهنگ، آداب و رسوم و فرهنگ محلی و بومی خود رویدادهایی را برگزار کنند.» این جملات هم برای حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی است: «جامعه ما قطعاً به نشاط حلال نیاز دارد. قطعا باید برنامه‌ها و جشنواره‌های نشاط‌آور برگزار کنیم تا مردم مومنانه از زندگی خود لذت ببرند. بنابراین لذت ممنوع نیست، اما لذت باید توأم با ایمان باشد.»

هر دو جمله رنگ و بویی از جنس فرمان، دستور و بخشنامه برای بازگشتِ آن طفل گمشده، یعنی شادی و نشاط به جامعه دارند، درحالی‌که عباس نعیمی جورشری، مدیر گروه جامعه شناسی حقوق انجمن جامعه‌شناسی ایران معتقد است: «نشاط اجتماعی از جنس احساس امنیت، رضایت، امید و آزادی است، درحالی‌که بخشنامه از جنس اجبار و کنترل است، این دو منطق باهم تضاد دارند. در مطالعاتِ تطبیقی حکومت‌ها، تمام تلاش آنها برای شادی دستوری معمولا دو نتیجه داشته، یکی شادی نمایشی و دیگری اثر معکوس.»

متن کامل گفت‌وگوی او با خبرآنلاین در ادامه آمده است.

روند کاهشی رفتارهای جمعی نشاط‌آور در جامعه ایرانی

*تعریف عملیاتی شما از نشاط اجتماعی چیست؟

برای ارایه یک تعریف عملیاتی جامع، همزمان باید نظریه‌های جامعه شناسی، شاخص‌های بین‌المللی (UNDP, WHO, OECD) و نیز پیمایش‌های ایرانی مانند ارزش‌ها و نگرش‌ها را مدنظر قرار داد. بنابراین تعریف عملیاتی استاندارد ما می‌تواند این‌گونه مفصل‌بندی شود؛ نشاط اجتماعی مجموعه‌ای از احساسات، رفتارها و وضعیت اجتماعی قابل اندازه‌گیری است.

*اجزای مهم این مجموعه قابل اندازه‌گیری چه چیزهایی هستند؟

این‌که آیا افراد جامعه احساس رضایت، امید و انگیزش برای مشارکت جمعی دارند؟ همچنین چقدر در فعالیت‌های فرهنگی هنری ورزشی و مدنی حضور فعال دارند؟ آن‌ها چقدر روابط اجتماعی امن، معنادار و اعتمادآمیز را تجربه می‌کنند؟ چقدر دسترسی بدون تبعیض به عرصه عمومی و تجربه‌های جمعی دارند؟ و این‌که سطحی از رفاه روانی اجتماعی را که تجربه می‌کنند چقدر آن‌ها را به سمت تعامل مثبت با دیگران سوق می‌دهد؟

اگر بخواهم این پنج مورد را فشرده کنم باید بگویم نشاط اجتماعی یعنی مثلث؛ ذهنیت مثبت جمعی بعلاوه توان مشارکت، در کنار رفتارهای جمعی نشاط آفرین.

*شما پنج مورد از اجزای پر اهمیت تشکیل دهنده نشاط اجتماعی را معرفی کردید، آیا درباره وضعیت آن‌ها در جامعه ایرانی اطلاعاتی در دسترس هست؟

پیمایش‌های ملی نشان می‌دهد نمودار هر پنج مولفه یعنی احساس رضایت و امید، تمایل به فعالیت فرهنگی، روابط اجتماعی امن و اعتماد آمیز، احساس تبعیض و رفاه روانی اجتماعی در جامعه‌ی ایرانی در بازه‌های بلند مدت سیر نزولی داشته است. یعنی در جامعه ایرانی ذهنیت مثبت جمعی، توان مشارکت و رفتارهای جمعی نشاط‌آور رو به کاهش است.

نشاط اجتماعی به شدت امر طبقاتی است

*نشاط اجتماعی با همین مولفه‌های که شما برای ما صورت‌بندی کردید در گروه‌های اجتماعی مانند طبقه متوسط، یا طبفه فرودست و فرادست متفاوت است؟

نشاط اجتماعی به شدت امر طبقاتی است و از نظر چگونگی تجربه و امکان تحقق، در سه طبقه فرودست، متوسط و فرادست تفاوت‌های ساختاری وجود دارد؛ این تفاوت‌ها فقط در سطح شادی نیست، بلکه در ماهیت شادی، امکان و ابعاد تجربه، ابزارها، معانی و حتی در محدودیت‌ها قابل مشاهده است.

*به ما بگویید نشاط اجتماعی در طبقه فرودست چه ویژگی‌هایی دارد؟

نشاط اجتماعی در این طبقه معمولاً جمعی، خیابانی، ارزان و کوتاه مدت است. در واقع با نوعی شادیِ آنی، رهایی‌بخش و کم هزینه مواجه هستیم که بیشتر برای فرار لحظه‌ای است.

*فرار از چه چیزی؟

فرار از فشارهای اقتصادی. در این طبقه سرمایه فرهنگی و اقتصادی معدود است و تنوع تجربه‌ را کاهش می‌دهد، همچنین امنیت شغلی و روانی پایین هم در این طبقه سبب شادی ناپایدار و شکننده می‌شود.

*اگر بخواهید مصداقی بگویید چه‌جور شادی‌هایی معرفی می‌کنید؟

مثل شادی‌های خیابانی، موسیقی‌های بلند در پارک‌ها و خیابان‌ها، فوتبال، جشن‌های محلی، دورهمی‌های کوچک خانوادگی، یا حضور در فضاهای شهری که رایگان هستند.

*شما وقتی گفتید نشاط طبقاتی است، از محدودیت هم در این طبقه‌بندی نام بردید، محدودیت‌های نشاط در طبقه فرودست چیست؟

بی‌ثباتی اقتصادی، حاشیه‌نشینی و نبودن فضاهای امن، تبعیض ساختاری و انگ اجتماعی جزو محدویت‌های این طبقه برای نشاط اجتماعی هستند. در این طبقه نشاط بیشتر فشار زدایی است تا پرورش امید جمعی، نشاط برای این طبقه ابزار است نه نماد منزلت، در واقع نشاط ابزاری برای کاهش فشار است، درحالی‌که نشاط قرار است سبب پرورش امید جمعی شود.

نشاط در طبقه متوسط ابزاری برای فاصله گرفتن از فشارهای سیاسی اجتماعی است

*اگر موافق باشید با همین نگاه نشاط در طبقه متوسط را بررسی کنیم، نشاط در این طبقه چه ویژگی‌ای دارد؟

نشاط در طبقه متوسط معنای فرهنگی، هویتی و نمادین دارد، یعنی این طبقه از ورزش کردن، هنر، کنسرت، کافه، کتاب‌فروشی، تئاتر، سالن سینما، سفرهای داخلی تغذیه می‌کند، بنابراین نشاط در این طبقه ابزار ساخت هویت و فاصله گرفتن از فشارهای سیاسی اجتماعی است.

*و حاضر هستند برای این‌ها پول هم بدهند.

بله همین‌طور است، ضمن این‌که در این گروه فعالیت‌های داوطلبانه هم جزو مصداق‌های نشاط ساز است. همچنین فضای مجازی هم به عنوان حوزه عمومی سبک زندگی مطرح می‌شود.

*حالا موانع نشاط در طبقه متوسط چیست؟

موانع نشاط در این طبقه فرسایش سرمایه اجتماعی یا بی‌اعتمادی به نهادها است، وقتی می‌گویم بی‌اعتمادی به نهادها منظورم سیاست‌زدگی شدید است، در کنار آن فشارهای اقتصادی هم باعث کوچک شدن طبقه متوسط شده است.

نشاط طبقه متوسط دو گانه است یعنی هم امر فرهنگی است و هم امر سیاسی، وقتی فضاهای فرهنگی محدود و سیاست‌زده می‌شود نشاط طبقه متوسط به سرعت به ناخشنودی و اعتراض تبدیل می‌شود، اتفاقا همین طبقه است که بیشترین شکاف میان انتظارات و واقعیات را تجربه می‌کند.

نشاط در طبقه فرادست قطع نمی‌شود

*برسیم به طبقه فرادست، در این طبقه نشاط چه ویژگی‌ای دارد؟

نشاط اجتماعی در این طبقه ویژگی خصوصی دارد، ممتاز، پرهزینه و البته انحصاری است، بنابراین بیشتر بر منزلت و جایگاه استوار است، به‌همین خاطر نشاط در خدمت بازتولید و حفظ این طبقه و قدرت طبقاتی آن است. نشاط در این طبقه قطع نمی‌شود و فقط انتقال مکان پیدا می‌کند.

*چه مصداق‌هایی دارد؟

سفرهای خارجی، باشگاه‌های خصوصی، مهمانی‌های بسته، فضاهای فرهنگی و ورزشی وی‌آی‌پی (VIP) یا خصوصی، رویدادهای هنری خاص.

*نشاط در این طبقه با محدودیت هم مواجه است؟

بله اما خیلی کمتر از دو طبقه دیگر است. محدودیت نشاط در این طبقه همان محدودیت‌های عمومی است که خیلی اندک روی نشاط این طبقه تاثیر دارد. بنابراین نشاط در طبقه فرادست وابسته به شبکه‌های بسته و سرمایه اقتصادی است، پایدار است اما عمومی نیست، نکته اینکه نشاط این طبقه اثر اجتماعی کمتری دارد.

نشاط اجتماعی به‌شدت طبقاتی است؛ از نگاه مخالفان، کنسرت همایون شجریان رویداد موسیقیایی نبود یک نماد سیاسی بود/ هیچ جامعه‌ای با آینده مبهم شاد نیست

طبقه متوسط نماد نشاط در جامعه است

*اما میان این سه طبقه بیشتر نشاط اجتماعی در طبقه متوسط مورد توجه قرار می‌گیرد، چرا؟

در گزارش‌های رسمی هم وقتی از کاهش نشاط اجتماعی صحبت می‌شود معمولاً اشاره‌شان به طبقه متوسط است چراکه این طبقه مهم‌ترین موتور فرهنگی و نمادین نشاط در جامعه است.

*نقش حکومت‌ها در بازتولید نشاط در جامعه چیست؟

در واقع حکومت‌ها ساختارِ فرصت‌های جمعی را فراهم می‌کنند، نشاط اجتماعی نتیجه فرصت‌هایی است که حکومت‌ها آن را فراهم یا محدود می‌کنند، به‌تعبیر هابرماس عرصه عمومی قلب فعالیت‌های فرهنگی جامعه است و  در این عرصه حکومت‌ها ایفای نقش دارند. آنها یا تولید فضای امن می‌کنند یا آن را محدود می‌کنند.

*منظورتان از فضا امن چیست؟

پارک‌ها، سالن‌های فرهنگی، جشنواره، مراکز هنری، منظورم خیابان امن و میدان‌ها شهر است. در کنار ایجاد فضای امن نقش دیگر حکومت ایجاد تنوع است، فرهنگ زمانی شاداب می‌شود که در فضای عمومی امکان تنوع سلیقه وجود داشته باشد، اگر فضای عمومی سیاسی و امنیتی شود حضور مردم در عرصه عمومی و به‌دنبال آن نشاط اجتماعی کم می‌شود. بنابراین حکومت‌ها از طریق سیاست فرهنگی می‌توانند شادی را بازتولید یا سرکوب کنند.

*این سیاست فرهنگی الگوهای متنوع دارد؟

بله؛ سیاست حمایتی، سیاست نظارتی، سیاست مهندسی فرهنگی و سیاست سرکوب فرهنگی از انواع آن هستند.

*ویژگی سیاست حمایتی چیست؟

حمایت از هنر، منظورم تسهیل‌گری است؛ پیامد این سیاست افزایش نشاط در جامعه است.

*سیاست نظارتی چه‌طور؟

این سیاست یک نظارت شفاف دارد، بنابراین در آن یک نشاط متوسط در جامعه بازتولید می‌شود.

*این الگو در سیاست مهندسی فرهنگی چه‌طور است؟

این سیاست دنبال جهت‌دهی رسمی به شادی است، پیامد این الگو شادی مصنوعی یا بی‌اعتمادی است.

آخرین سیاست هم سرکوب فرهنگی است که ما می‌توانیم ویژگی‌های آن را در محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها ببینیم که سبب کاهش شدید نشاط اجتماعی می‌شود.

حکومت‌ها می‌توانند با رواداری نشاط ایجاد کنند، نشاط به‌طور طبیعی متکثر است

*حاکمیت در ایران از کدامیک از این الگوها پیروی می‌کند؟

در بازه‌های زمانی متفاوت چند الگو را تجربه کرده است، از الگوی نظارتی تا مهندسی فرهنگی. ناگفته نماند فضا در بازه‌هایی به‌سمت سیاست سرکوب فرهنگی تمایل پیدا کرد، اما بیشتر الگوی مهندسی فرهنگی در دهه‌های گذشته رواج داشته است، یعنی تعریف کردن شادی و به آن جهت‌دهی رسمی دادن. در کنار این الگوها دولت‌ها روایت‌سازی هم می‌کنند و بر نشاط اجتماعی اثر می‌گذارند.

*منظورتان از روایت‌سازی چیست؟

حکومت‌ها رسانه، آموزش رسمی و سیاست تبلیغاتی منظم دارند، با این توانایی‌ها می‌توانند روایت امید یا ناامیدی بسازند.

همچنین حکومت‌ها می‌توانند با رواداری نشاط ایجاد کنند، نشاط به‌طور طبیعی متکثر است، یعنی جوانان، طبقه متوسط، اقلیت‌ها، مذهبی‌ها، روشنفکران، اقشار سنتی، اقشار شبه مدرن و مدرن، همه‌ی این‌ها روش‌های متفاوتی برای شادی دارند اگر حکومت فقط بخشی از این سلیقه‌ها را بپذیرد پیامد آن قطب‌بندی اجتماعی است، در واقع نشاط اجتماعی قطب‌بندی می‌شود، بنابراین مهندسی فرهنگی نشاطِ شکننده ایجاد می‌کند.

نکته مهم دیگر اینکه حکومت‌ها با تامین امنیت اقتصادی می‌توانند سبب‌ساز و بازتولیدکننده شادی و نشاط شوند، اساساً بدون رفاه شادی اجتماعی بنای محکم ندارد.

وقتی درباره نقش حکومت در شادی و نشاط حرف می‌زنیم نمی‌توانیم درباره مدیریت شهری حرف نزنیم، اگر مدیریت شهری کارآمد باشد رویدادهای شهری جاری و روان برگزار می‌شود، دیگر این‌که احساس می‌شود فضای عمومی زنده است، تنش‌های اجتماعی مدیریت می‌شود و فضای فرهنگی محل نزاع نمی‌شود.

با بخشنامه و دستور نمی‌شود نشاط اجتماعی تولید کرد شاید در نهایت بشود یک مراسم شاد برگزار کرد

*در صحبت‌های آقای بطحایی بود که بخش‌نامه‌هایی به استان‌ها فرستاده‌اند تا درباره نشاط و شادی برنامه‌ریزی کنند، این قبیل بخشنامه‌ها در راستای همان مهندسی کردن شادی و نشاط است؟

موافقم، به نظرم درهمین راستا است. با بخشنامه و دستور نمی‌شود نشاط اجتماعی تولید کرد شاید در نهایت بشود یک مراسم شاد برگزار کرد درحالی‌که نشاط اجتماعی به‌مثابه یک پدیده ساختاری از مسیر فرمان اداری نمی‌گذرد. نشاط اجتماعی از جنس احساس امنیت و رضایت است، از جنس امید و آزادی است، درحالی‌که بخشنامه از جنس اجبار و کنترل است، این دو منطق باهم تضاد دارند. در مطالعات تطبیقی حکومت‌ها، تمام تلاش آنها برای شادی دستوری معمولا دو نتیجه داشته، یکی شادی نمایشی و دیگری اثر معکوس.

*در دنیا نمونه‌هایی برای ایجاد شادی با بخشنامه و دستور داریم؟

بله، بسیار. در تاریخ شادی نمایشی، حکومت مراسم، کنسرت و جشن برگزار می‌کند اما مردم آن را نمایش سیاسی می‌دانند، نمونه‌های این موارد در دنیا مانند تلاش‌های اتحاد جماهیر شوری برای ساخت شادی سوسیالیستی است، یا تلاش‌های چین در دهه ۹۰ میلادی برای خلق «شهروندان خوشحال‌»، همه این شادی‌ها مصنوعی و کوتاه مدت بودند. 

در اثر معکوس، وقتی مردم احساس کنند که حکومت به زور می‌خواهد آن‌ها را شاد نشان دهد سطح بی‌اعتمادی افزایش پیدا می‌کند و اتفاقا لجاجت جمعی هم شکل می‌گیرد.

نشاط اجتماعی به‌شدت طبقاتی است؛ از نگاه مخالفان، کنسرت همایون شجریان رویداد موسیقیایی نبود یک نماد سیاسی بود/ هیچ جامعه‌ای با آینده مبهم شاد نیست

در جامعه‌ای با سرمایه اجتماعی فرسوده حتی فعالیت‌های فرهنگ‌ساز به منبع درگیری تبدیل می‌شود

*نزاعی که درباره خبر کنسرت همایون شجریان پیش آمد یا حتی مدتی قبل شهرداری تهران در یکی از میادین شهر جشنی برگزار کرد که موافقان و مخالفان زیادی داشت، این‌ها نمونه‌های همین شادی دستوری هستند؟

از زاویه‌ای بله، علت را می‌توان در پنج سطح تحلیل کرد. در جوامعی مانند ایران که سرمایه اجتماعی متغیر و در بازه زمانی پایین است هر سیاست فرهنگی به میدان نزاع تبدیل می‌شود. در سطح ساختاری یک کنسرتی که باید نشاط ایجاد کند وقتی در جامعه‌ای برگزار می‌شود که اعتماد مردم به نهادهای رسمی اندک است به نزاع تبدیل می‌شود. رابرت پاتنام می‌گوید که «در جامعه‌ای با سرمایه اجتماعی فرسوده حتی فعالیت‌های فرهنگ‌ساز به منبع درگیری تبدیل می‌شود.»

در سطح فرهنگی-معنایی، از نگاه مخالفان کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی فقط یک رویداد موسیقیایی نبود، بلکه یک نشانه سیاسی بود. در شرایط جامعه قطبی شده پدیده‌های فرهنگی کارکرد دیگری پیدا می‌کنند، یعنی به‌جای رویداد به نشانه تبدیل می‌شوند، برخی از این کنسرت‌ها برای بخشی از مردم به نشانه یا نماد آزادی فرهنگی تبدیل می‌شود، اما برای یک گروه دیگر نشانه‌ی «شیره مالیدن سر مردم» است، در واقع کنسرت به نماد پوشاندن مشکلات اصلی تبدیل می‌شود، وقتی معنای یک رویداد پراکنده شود (مانند ماجرای کنسرت همایون شجریان) رویداد به میدان معناشناختی نزاع و درگیری تبدیل می‌شود. درحالی‌که مثلاً وقتی «فردی مرکوری» کنسرت خیابانی می‌گذاشت درباره آن پراکندگی معنایی وجود نداشت و صرفاً یک رویداد موسیقیایی بود.

سطح بعدی یک اقدام فرهنگی در بستر بی‌اعتمادی سیاسی است، ماجرای کنسرت شجریان در چه فضایی رخ داد؟ در فضایی که مردم نسبت به سیاست‌های فرهنگی حس انسجام سیاستی ندارند، مردمی که تجربه لغو کنسرت در شهرهای مختلف را دیده و شنیده‌اند حالا با کنسرت خیابانی همایون شجریان در میدان آزادی مواجه شدند، یعنی دو اتفاق متضاد، در چنین وضعیتی هر اقدام فرهنگی توسط دولت را نوعی تاکتیک قدرت تفسیر می‌کنند و از دریچه سوء ظن ساختاری به آن نگاه می‌کنند، به‌عباراتی هر اقدام فرهنگی تبدیل به بازی قدرت می‌شود.

سطح چهارم اجتماعی و روانی است، جامعه در زندگی تحت فشار زیست می‌کند، جامعه‌ی تحت فشار مستعد انفجارهای ریز است، وقتی جامعه خستگی روانیِ جمعی دارد، فشار اقتصادی و ناامنی شغلی بالا است، امید و چشم‌انداز روشن ندارد، امکان تخلیه سالم هیجانات هم ندارد، در این جامعه رویدادهای کوچک به درگیری بزرگ تبدیل می‌شود، جامعه‌ای که در آن تحریک‌پذیری جمعی بالا است هر کنش کوچکی تنش ایجاد می‌کند.

در سطح نهادی، کنسرت شجریان مصداق همان سیاست‌های نمایشی بدون زیرساخت اعتماد است که این وضعیت اثر معکوس ایجاد می‌کند، یعنی وزارت ارشاد اقدام فرهنگی کرد اما در چه بستری؟ در بستری که آزادی فرهنگی پایدار وجود ندارد و امنیت آزادی اجتماعی تضمین شده هم وجود ندارد، بنابراین در چنین وضعیتی فرهنگ به‌جای همبستگی تنش تولید می‌کند.

هیچ جامعه‌ای در آینده مبهم نمی‌تواند شاد باشد

*شما وضعیت کنونی را صورت‌بندی کردید، اجازه بدید بپرسم حالا جامعه ایرانی برای داشتن نشاط اجتماعی چه چیزهایی کم دارد؟

نشاط اجتماعی محصول ساختارهای عادلانه، آزادی فرهنگی و امنیت روانی است، وقتی این سه مورد آسیب ببینند حتی بهترین برنامه‌های فرهنگی هم بی‌اثر می‌شوند. با این نگاه در ایران امروز به نظرم هفت کمبود برای نشاط مردم وجود دارد.

یک، اعتماد اجتماعی و نهادی، این مهم‌ترین عامل است، نهادهای مدنی تضعیف شده‌اند و احساس امنیت وجودی کاهش یافته است. 

دو، آزادی فرهنگی و سبک زندگی، نشاط اجتماعی همانا امکان زیستن سبک زندگی دلخواه بدون ترس از کنترل و مداخله است، اما در ایران موسیقی، پوشش، جشن، تئاتر، اجتماع دائماً در معرض حساسیت‌زایی قرار دارد و گاهی سبک زندگی موضوع امنیتی می‌شود، بنابراین احساس آزادی تجربه به شدت پایین است.

سه، امنیت اقتصادی و چشم‌انداز به آینده. هیچ جامعه‌ای در آینده مبهم نمی‌تواند شاد باشد و ما در ایران نوسان اقتصادی شدید، تورم مزمن، ناامنی شغلی بالا، مهاجرت اجباری نخبگان، افق آینده نامعلوم داریم، همه این‌ها خستگی امید ایجاد می‌کند.

چهار، گفت‌وگوی اجتماعی و میدان‌های عمومی. نشاط اجتماعی اساساً در فضاهای عمومی امن آزاد و شلوغ شکل می‌گیرد. در ایران تجمعات فرهنگی معمولاً مجوز نمی‌گیرند یا به دشواری مجوز می‌گیرند. شهرها در ایران فاقد میدان‌های عمومی باز و شاد هستند، بنابراین ما شاهد سیاست‌زدگی فضای شهری هستیم.

پنج، عدالت اجتماعی و نبود تجربه عمیق تبعیض است؛ درحالی‌که در ایران برعکس است. تجربه بی‌عدالتی یکی از قوی‌ترین عوامل افسردگی اجتماعی است، ما در ایران فاصله طبقاتی واضح داریم، ناکارآمدی و فساد اداری به دفعات دیده می‌شود، تبعیض قومیتی و جنسیتی داریم و همه این‌ها باعث می‌شود بخش مهمی از جامعه احساس کند بی‌صدا است.

شش، آرامش و پایداری روانی جمعی؛ اما برعکس در جامعه ایران ما با فشارهای روانی پشت‌سرهم مواجه هستیم، مانند کرونا، تورم، بحران‌های سیاسی، بحران محیط زیستی، همه این‌ها جامعه را در حالت تنش دائمی قرار داده است.

هفت، وجود نهادهای میانجی مانند احزاب و انجمن‌ها. این نهادها فشارهای اجتماعی را تخلیه می‌کنند و با ایجاد کنش جمعی مثبت اعتماد می‌سازند، اما در ایران این کارکردها بلاتکلیف مانده اند. در یک جمع بندی، جایی که نهادهای میانجی ضعیف باشند نشاط اجتماعی فرو می‌پاشد.

۲۳۳۲۳۳

منبع

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا